ذهن به موازات مستی غریب به خواب رفته بود.
پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ
ذهن به موازات مستی غریب به خواب رفته بود.
مثل حرف نبود که گفته شود، بیشتر شبیه به شبه بود، سایههایی پشت سر هم و ابهام آمیز، پر از خواب.
روباهی از جنس کاغذ و دستی سرتاسر بوی عطر.
برکه ای پر از مرگ و اتاقی خالی از بودنش.
دختری آشفته در کوچه ای و من جادوگری مهربان.
چشمهایی سیاه و موهایی بلند، شهوتی از درون و من سرزمینی تازه فتح شده.
بوسه ای بر گونههایش و او سکوت،
۹۲/۰۱/۰۱
اگر برای شما مقدور است دعوت نامه blog.ir,bayan.ir را برایم بفرستید
باتشکر از شما
موضوع : دعوت نامه blog,bayan طبق درخواست