وبلاگ شخصی علی زمانی

پیرامون مطالعات و دلبستگی های شخصی

وبلاگ شخصی علی زمانی

پیرامون مطالعات و دلبستگی های شخصی

در این بلاگ ، تمام حوزه هایی که به نوعی علاقه مند به کار هستم رو می نویسم ،
گاهی در مورد فیزیک و مقالات و تحقیقات و کارهایی که علاقه به پیگیریشون دارم ،
گاهی در مورد نظریات جامعه شناختی و روانشانی ، گاهی در مورد افکار جهان بینی ، گاهی در مورد طراحی وب ،
هر چیزی که به نوعی علاقه مند هستم ، در این بلاگ می گنجد

پربیننده ترین مطالب

فاصلی ای دور دور

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۳۰ ق.ظ

شب و هست هنوز راحت می‌خوابیم، فارغ از پیرامونی که پر از تلاطم و مرگ است،

فارغ از شرفی که توی کوچه‌ها قربانی میشه هر لحظه، فارغ از مردمی که شرف خودشون رو توی این خیابون های سیاه، جا می زارن و گردنبند مدرنیزه رو به گردنشون می ندازن و خوشحال تا ابدیتی پر از پوچی آواز می خونن،

فارغ از گیسوانی که زیر پای هوس‌های سیرنشده ،  قربانی ساده‌ترین نیاز های زندگی میشه.

این مردم من هست، این جماعتیست که از من می‌خواهند آزاد باشم و حرف خودم را تکرار کنم،

مردمی که بزرگ‌ترین افتخارشون، نادیده گرفتن شرفی است که دمادم، آواز زنده بودنش را سر می‌دهند.

عادت کردیم به سکوت، عادت کردیم به بی تفاوت بودن،

نه، نمی خوام بگم خفه بودن رو خوب یاد گرفتم، خسته شدم از مردمی که حرف‌هایی رو نمی فهمن که سال‌هاست صورتم رو خراش می دن، دردهایی که سرتاپای خودم رو هر روز قربانی می‌کنند.

بعضی وقتا موقعی که از بعضی ها  سوال می‌کنم، چرا به دیگران فکر نمی‌کنی؟ چرا فکر نمی‌کنی بدبخت‌تر از تو هم هست، چرا سعی نمی‌کنی کمکی کنی؟ اغلب جواب اینه : منم بدبختی‌های خودم رو دارم.

نمی دونم، هیچ وقت حاظر نمی شم مردم و اطرافیانم رو خبیث یا بد ببینم، حتی بدترین آدم‌ها رو، حتی بیرحمترینش رو، باز هم میگم بد نیستن،

به نظرم اغلب ما گم میشیم، توی افکارمون، توی عقایدمون، پیرو یه فکر می‌کشیم، پیرو یه مسیر میشیم، و پایبند و این مسیر مارو توی خودش غرق میکنه، میشیم یه آدم خسیس، بی تفاوت، یه آدم شرور، یه خیر خواه، یه پیغمبر، یه بدبخت، یه گم شده.

بیشتر فکر می‌کنم، ما عمدا خودمون رو فریب میدیم و به نفهمی می‌زنیم، با اینکه خوب و بد رو بدون اینکه به ما یاد بدن، می دونیم، ولی با پیروی از یه جمله یا یه فکر، مسیری رو که می دونیم درست هست، عوض می‌کنیم.

یه داستان قبلا فهمیدم، موقعی که داشتن یه شهر رو قتل عام میکردن، یه بچهٔ کوچیک زنده بود، سرباز دلش لرزید، ولی رفت جلو، نیزه رو گزاشت توی دهن بچه، بچه فکر کرد کسی داره بهش شیر می ده، سر نیزه رو لیسید، سرباز دلش لرزید، لحظه ای سکوت کرد، ولی بچه رو کشت...

یا مثلا بعضی‌ها که مردم رو عذاب میدن، دلایل خاص خودشون رو دارند، مثلا، افرادی که قومی رو قتل عام می کنن، میگن، قوم خودشون نژال پاک هست، پس دیگران حق زندگی ندارن.

یا مثلا به مسلمونای افراطی گفته میشه، باید کفار رو بکشید تا به بهشت برید.

یا هزار تا مثال دیگه.

همیشه مرز میان مسیر درست و چیزی که اتفاق می افته، یه فکر، یه توجیه هست

، میگن خدا انسان رو خلق کرد، انسان هم، توجیه!

شاید براتون پیش اومده باشه، که چرا همهٔ مردم، باز هم از طبیعت یا محبت یا ابراز عشق، خوششون می یاد، با اینکه خبیث‌ترین آدم‌ها هستن، باز توی خودشون یه پاکی خالص هست که همهٔ ما درکش می‌کنیم ...

چرا باید گم بشیم؟ چرا با اینکه می تونیم مسیر درست رو بدونیم، قربانی افکاری میشیم که ما رو به سمتی می برن که خیلی چیزا رو نادیده می‌گریم و مدام در حال توجیح محیط هستیم تا به خودمون ثابت کنیم که فکرمون درست هست؟ چرا حاظر نیستیم قبول کنیم راهمون اشتباه هست؟

متاسفانه انسان‌ها، با اینکه اشرف مخلوقات هستند، موقعی که نتونن خودشون رو همسان با چیزی که هستند، بالا بیارن، قربانی بخشی از خودشون میشن، به جای اینکه خودشون رو قربانی عقایدشون کنن، به خودشون اجازه میدن، عقایدشون رو جهت دهی کنه و اونا رو هدایت کنه به مسیری که گم شدن آخرش هست؟

چرا موقعی که یه بچهٔ کوچیک از کنارمون رد میشه و می دونیم که هیچی نداره و پولی رو که داریم، می تونه یه زخم کوچیکش رو برای لحظه ای التیام بده، خیلی راحت، با انحراف فکرمون به اینکه اینا گدا نیستن یا، خودم بیشتر نیاز دارم، یا هزار تا توجیه که روزانه در حال تولید هستیم و خودمون و اجتماه رو مسموم می‌کنیم، خودمون رو توی قعر سیاهی می‌بریم؟

احمد شاملو میگه : چراغی در دست، چراغی در برابرم، من به جنگ ساهی میرم ...

۹۱/۱۲/۱۷
علی زمانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی