وبلاگ شخصی علی زمانی

پیرامون مطالعات و دلبستگی های شخصی

وبلاگ شخصی علی زمانی

پیرامون مطالعات و دلبستگی های شخصی

در این بلاگ ، تمام حوزه هایی که به نوعی علاقه مند به کار هستم رو می نویسم ،
گاهی در مورد فیزیک و مقالات و تحقیقات و کارهایی که علاقه به پیگیریشون دارم ،
گاهی در مورد نظریات جامعه شناختی و روانشانی ، گاهی در مورد افکار جهان بینی ، گاهی در مورد طراحی وب ،
هر چیزی که به نوعی علاقه مند هستم ، در این بلاگ می گنجد

پربیننده ترین مطالب

دیوار

پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۵۳ ب.ظ

باز تو آمدی از پشت دنیایی مبهم ، از جایی که سایه ها برای برنده شدن امید به زندگی دارند ،

تو از جنس ابهام بودی ، از جنس تردید های همیشگی ، از چیزی که باید باشد ولی نیست

این بار قصه مبهم تر از آنست که صورتش را پیدا کنم

یاد دور می افتم ، یاد قصه ای از نو بودن ، یاد تمام حادثه های زنده شده

یاد تو ، یاد چیزی که باید باشی ولی نبودی ، یاد دستانم که تو را التماس می کردند ، یاد گم شدن های همیشگی

با تو آغازم نبود ، من از نو تو را به تصویر می کشم ،

دیوار ها دوباره بلند شده اند .گوشهایم مردمان پشت دیوار را خوب نمی بینند .

گویی خواب رفته باشم ، گویی آنها همیشه هستند و این من هستم که به عمد ، از این بلندها لذت می سازم

دیگر حتی سپیدی هایش هم تکراری هستند . از جنس تمام حرف های همیشگی ، از جنس حرف هایی که مرا به بودن التماس می کردند .

و باز و باز ، من گم شدم ، با آنکه مسیر را دانستم

گویی از لذت گم شدن بیشتر امید دارم .

من که هستم ؟ اینجا بودن من هست ؟ نام تو مرا به وسوسه می انگارد ؟ دلم حراس میخواهد ، رهایی از سکون

دستانم خشک شدند و من هنوز دست از التماس تو برنداشته ام .

باید تو را از همیشه بودند رها کنم

چشمهایم اندکی نور می خواهند . اندکی رهایی ، اندکی خودم

من پیشانیم را گم می کنم ، برای لحظه ای هوس از جنس هیچ

و باید خفه ماند ، آنکه مرا به نبودن وادار میکنم ، همان صورتیست که مرا بی واهمه گم می کند . دلم تردید نمی خواهد ، من برای تو بوده ام ، برای چشمهایت ، مرا ببوس ، برای آخرین بار

سوزش تنهایی پلکهایم را وسوسه می کنند به بازگشت

دلم حراس می خواهد ، صورتت دیگر برایم آشنا نیست ،

مسیری که تو مرا وسوسه کردی ، برای تو می خواند ، اسم تو ، تمام دلخوشیهایم هست .

دستانم مشت ، پیشانیم خاک ، در دلم حرفی بزرگ

تو را پیدا می کنم ، حتی برای هزار باری که به عمد ، دستانت را رها کردم ، آنقدر امید دارم ، که می دانم هنوز دلتنگی صورتت مرا بهانه می کنم ،

می آیم ، آنچنان مست ، کاسه ی دری به دست

۹۱/۱۱/۰۵
علی زمانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی