من - تو - او
چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۳ ب.ظ
من گره می خورم به چشمهایت
تو ، فریب می خوری ، از چشم هایش
من ، اسیر نبودنت می شوم
تو ، غرق التماسش می شوی
من ، طاقتم می برد
تو ، چشمهایت خیس میشود
من ، اسمت را ، کنار خودم دفن می کنم
تو ، خودت را زیر سایه هایش ، گدایی میکنی
او هنوز گره خوردست به دستان من و شب ها به التماس من خودش را فریب میدهد !
من ، هنوز مانده ام چگونه تو خودت را در او گم کردی ...
۹۱/۱۱/۲۵